اهل بيت در آيه تطهير كيانند؟

پدیدآورمحمدابراهیم جناتی

نشریهکوثر

شماره نشریه16

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1442 بازدید
اهل بيت در آيه تطهير كيانند؟

استاد محقق محمدابراهيم جناتى

بخش اول

در قرآن و سنت رسول خدا ويژگيهايى براى اهل بيت ذكر شده است. بدين جهت‏بايدبا دليل قطعى معلوم شود كه آنها كيانند.پيش از اينكه به اصل موضوع بپردازيم،بجاست دلايل اهميت اهل بيت(ع) و نيزبعضى ازمسايل مربوط به آنها رايادآورشويم.

1 آيه تطهير

خداوند در سوره احزاب مى‏فرمايد:
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا (1) براى روشن‏شدن معناى آيه توجه به دو نكته ضرورى مى‏نمايد:

الف) مفهوم واژه تطهير

ب) مراد از اراده

2 مفهوم واژه تطهير

طهارت مصدر طهر و طهر و به معناى پاكى از عيوب وكثافتهاى مادى و معنوى و ظاهرى و باطنى و اخلاقى است. سخن خداوند متعال: «ولهم فيها ازواج مطهره‏» (2)
و قول اعراب: «و قوم يتطهرون‏» و «امراءه‏طاهره‏» بدين معناست مراد از طهارت در آيه مباركه تطهير نيز همين است; زيراخداوند پاكى اهل بيت از هر آلودگى و عيب مادى و معنوى و ظاهرى و باطنى رااراده كرده است. ما، همانند انديشمندان علم اصول، در بحثهاى خود گفته‏ايم كه‏هر گاه متعلق چيزى ذكر نشود، افاده عموم مى‏كند. البته معانى ديگرى نيز براى‏آن ذكر كرده‏اند كه به يادآورى آنها نياز نيست.

معناى اراده خداوند

واژه «اراده‏»، در آيه يادشده، به معناى اراده تكوينى‏است نه تشريعى; و تخلف مراد از اراده تكوينى امكان ندارد:
«انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له: كن فيكون.» (3)
واژه «اراده‏»، دربسيارى از آيات قرآن، به معناى اراده تكوينى و در مواردى اندك به معناى‏اراده تشريعى (نفس اوامر و نواهى و آئين‏نامه) است.
اين واژه حدود 138 بار در قرآن به كار رفته است و در 135 مورد به معناى‏اراده تكوينى است. اين امر ما را در فهم اراده تكوينى از آيه تطهير نيز يارى‏مى‏دهد. اگر چه واژه اراده در آيه تشريع وضو و غسل «يريد ليطهركم ... .» (4)
و نيز آيه «يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر» (5) در معناى تشريعى‏به كار رفته است، ولى در اين آيات قرينه قعطى وجود دارد كه نشان مى‏دهد منظوراز آن، اراده تشريعى است. قرينه قطعى، مورد آيه است كه فعل عباد است.
از سوى ديگر، همه انديشمندان علوم قرآنى معتقدند كه اين آيه مزيتى را براى‏اهل بيت‏برمى‏شمرد و اين مزيت در صورتى از آيه استفاده مى‏شود كه مراد ازاراده، اراده تكوينى و انفكاك‏ناپذير از مراد باشد; زيرا:
الف) اگر مراد اراده تشريعى باشد، فرقى ميان اين آيه با آيه وضو و غسل وجودنخواهد داشت; چون همان‏گونه كه «يريد ليطهركم ...» هيچ فضيلت‏خاصى را براى‏مردم ثابت نمى‏كند، آيه تطهير نيز فضيلتى را براى اهل بيت‏به اثبات نمى‏رساند.
ب) اراده تشريعى پروردگار به اهل بيت رسول اختصاص ندارد، بلكه شامل همه‏انسانها مى‏شود. و اين با كلمه «انما»، كه از قويترين ابزار حصر است،منافات دارد.

2. احاديث رسول خدا در باره فضايل اهل بيت (عليهم السلام)

احاديث رسول خدا درباره فضايل اهل بيت‏بسيار است. بجاست در اينجا برخى از آنها را يادآور شويم:
پيامبر اكرم فرمود: احبوا الله لما يغذوكم من نعمه و احبونى بحب الله واحبوا اهل بيتى لحبى (6) و فرمود: انما مثل اهل بيتى فيكم مثل سفينه نوح فى‏قومه من ركبها نجى و من تخلف عنها غرق. (7) مثل اهل بيت من در ميان شماهمانند كشتى نوح در ميان قوم او است.
هر كس در آن سوار شد، نجات پيدا كرد و هر كه تخلف ورزيد، در دريا غرق شد.
و انما مثل اهل بيتى فيكم مثل باب حطه فى بنى اسرائيل من دخله غفرله (8) ; مثل‏اهل بيت من در ميان شما همانند درب حطه در بنى‏اسرائيل است. هر كس داخل در آن‏شود، مورد آمرزش قرار مى‏گيرد. (9) در بحار از رسول خدا وايت‏شده است كه‏فرمود «انا اهل بيت اختار الله عز و جل لنا الاخره على الدنيا»; ما اهل‏بيتى هستيم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنيا برگزيده است.
در همين كتاب مى‏خوانيم كه رسول خدا فرمود: «انا اهل بيت قد اذهب الله عناالفواحش ما ظهر منها و ما بطن‏»; ما اهل بيتى هستيم كه خداوند فواحش وچيزهاى ناپسند ظاهرى و باطنى را از ما دور كرده است.
و فرمود: من سره ان يحيا حياتى و يموت مماتى و يسكن جنه عدن غرسها ربى‏فليوال عليا من بعدى وليوال و ليه و ليقتد باهل بيتى من بعدى، فانهم عترتى‏خلقوا من طينتى، و رزقوا فهمى و علمى، فويل للمكذبين بفضلهم من امتى‏القاطعين فيهم صلتى لا انا لهم الله شفاعتى. (10) كسى كه دوست دارد زندگى اوبسان حيات من و مرگ او بگونه مرگ من باشد و سكونت گزيند در بهشت عدن، كه‏پروردگارم درختان آن را غرس كرده است، از على طرفدارى كند (ولايت على رابپذيرد) و طرفدار طرفداران على باشد و پس از من از اهل بيتم پيروى كند; زيراآنان عترت من هستند، از سرشت من خلق شده‏اند و از فهم و علم من برخودارند.
واى بر آن گروه از امتم كه برترى آنها را تكذيب مى‏كنند و رشته ارتباط با من‏را قطع مى‏كنند. خدا شفاعت مرا نصيب آنها نگرداند.
حديث ثقلين از طرق مختلفى نقل شده است كه برخى از آنها را با متن حديث‏مى‏آوريم. زيد بن‏ارقم از رسول خدا روايت كرده است كه فرمود: «انى تركت فيكم‏ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدى: كتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض وعترتى اهل بيتى و لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفوننى‏فيهما.»
زيد بن‏ثابت از آن بزرگوار روايت مى‏كند كه فرمود: «انى تارك فيكم‏خليفتين كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء و الارض (او ما بين السماء الى‏الارض) و عترتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض.»
در صحيح‏مسلم بن‏حجاج نيشابورى روايت‏شد كه رسول خدا فرمود: «ايها الناس انا بشرمثلكم يوشك ان ياتينى رسول ربى فاجيب و انا تارك فيكم الثقلين اولهما كتاب‏الله فيه النور خذوا بكتاب الله و استمسكوا به فحث على كتاب الله و رغب فيه‏ثم قال: و اهل بيتى اذكركم الله فى اهل بيت، اذكركم الله فى اهل بيتى،اذكركم الله فى اهل بيتى‏». اى مردم، من همانند شما انسان هستم. نزديك است‏فرستاده پروردگار (عزرائيل) بر من وارد شود [و مرا بخواند] و من اجابت كنم.
من دو چيز سنگين و نفيس در ميان شما مى‏گذارم; نخست كتاب خدا كه در آن نور وهدايت است. پس به آن عمل كنيد. سپس رسول خدا بر عمل به قرآن بسيار تاكيد وترغيب كرد و فرمود: و اهل بيتم. در باره اهل بيتم شما را به ياد خدامى‏اندازم ... .» اين جمله را سه مرتبه تكرار فرمود.
طبق نقلى ديگر حضرت فرمود:
«...انى قد تركت فيكم الثقلين احدهما اكبر من الاخر كتاب الله و عترتى فانظرواكيف تخلفوننى فيهما، فانهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض ثم قال: ان الله‏عز و جل مولاى و انا مولى كل مؤمن، ثم اخذ بيد على فقال:من كنت مولاه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه; و قال: على مع الحق‏و الحق مع على يدور معه حيثما دار و قال:
اللهم ادر الحق مع على حيث ما دار; و قال:
يا عمار، ان رايت عليا قد سلك واديا و سلك الناس واديا غيره فاسلك مع على‏ودع الناس انه لم يدلك على ردى و لن يخرجك من هدى. و قال له غير مره:
حربك حربى و سلمك سلمى.» (11) من در ميان شما دو چيز گرانمايه باقى گذاردم‏كه يكى از ديگرى بزرگتر است. اينها كتاب خدا و عترت من است.
پس بنگريد كه پس از من، چگونه با اين دو رفتار مى‏كنيد. اين دو از هم جدانمى‏شوند تا نزد حوض بر من وارد شوند. سپس فرمود: خداوند سرور من و من سرورهر مومنى هستم. آنگاه دست على را گرفت و گفت: هر كه من مولاى او هستم، على‏نيز مولاى او است; خدايا، با دوستانش دوست‏باش; و گفت:
على با حق است و حق با او; هر جا على برود، حق بر گرد او مى‏چرخد; و گفت:
خدايا حق را هر جا كه على مى‏رود بر محور او بچرخان; و گفت: اى عمار، اگرديدى على به راهى رفت و همه مردم به راه ديگر تو به راهى كه على رفته برو ومردم را واگذار; زيرا على تو را به هيچ بدى راهنمايى نمى‏كند و از هيچ هدايتى‏منحرف نمى‏سازد; و بارها به على گفت:
جنگ با تو جنگ با من است و سازش با تو سازش با من.
و فرمود: «ايها الناس يوشك ان اقبض قبضا سريعا فينطلق بى و قد قدمت اليكم‏القول معذره اليكم الا انى مخلف فيكم كتاب ربى عز و جل و عترتى اهل بيتى ثم‏اخذ بيد على فرفعها، فقال: هذا مع القرآن و القرآن مع على لا يفترقان حتى‏يردا على الحوض فاسالهما ما خلفت فيهما.»
اى مردم، بزودى روانم از طرف‏خداوند شتابان قبض خواهد شد و از ميانتان خواهم رفت. اين سخن را، براى اتمام‏عذر و حجت، با شما در ميان نهادم; ولى بدانيد كه من پس از خود كتاب خدا وعترتم يعنى اهل بيتم را، به عنوان جانشين در بين شما قرار مى‏دهم. سپس دست‏على را گرفت و بالا برد و فرمود: اين على با قرآن است و قرآن با على است، ازهم جدا نمى‏شوند تا در قيامت نزد حوض بر من وارد شوند. من از اين دو، قرآن وعلى، در باره آنچه كه در آنها باقى نهادم، خواهم پرسيد.
و فرمود: «انى اوشك ان ادعى فاجيب و انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله عز وجل و عترتى، كتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى و ان‏اللطيف اخبرنى انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفوننى‏فيهما. » من بزودى از سوى خدا فراخوانده مى‏شوم و اجابت‏خواهم كرد. در ميان‏شما دو چيز گرانمايه باقى مى‏گذارم، كتاب خدا و عترتم. كتاب خدا رشته‏اى كشيده‏شده بين آسمان و زمين است و عترتم كه اهل بيت است. خداوند لطيف و خبير مراآگاه ساخت كه اين دو از هم جدا نمى‏شوند تا اينكه نزد حوض بر من وارد شوند.
بنگريد پس از من، با قرآن و عترت چگونه رفتار مى‏كنيد.
اين حديث از جمله احاديثى است كه همه علما و مفسران و محدثان و لغت‏شناسان‏اهل سنت (12) آن را نقل كرده‏اند. (13) بخشى از تفسيرهايى كه حديث ثقلين را نقل‏كرده، عبارت است از:
تفسير امام فخر رازى; (14) الكشف و البيان عن تفسير القرآن، احمد بن‏محمدثعلبى; تفسير ابن‏كثير، اسماعيل بن‏عمر معروف به ابن‏كثير; الباب التاويل فى‏معان التنزيل فى التفسير، على بن‏محمد شافعى معروف به خازن.
علماى تاريخ و لغت و سيره‏نگاران و رجال و تذكره‏نويسان نيز، به مناسبت، حديث‏ثقلين را نقل كرده‏اند. براى اطلاع بيشتر مى‏توان به رساله «حديث الثقلين‏»،كه از سوى دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه در مصر منتشر شده، مراجعه كرد.
اين حديث، علاوه بر استحكام متن، داراى سندى متواتر و مطمئن است. در صواعق‏المحرقه مى‏گويد: حديث ثقلين را حدود بيست نفر از صحابى رسول خدا نقل‏كرده‏اند. (15) علامه سيد هاشم بحرانى در غايه المرام مى‏گويد: حديث ثقلين ازطريق اهل سنت‏39 سند و از طريق شيعه 82 سند دارد.
در هر حال اين حديث (16) «انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى‏» از نوع‏مشهورترين احاديث است و علت اشتهارش، اين است كه رسول خدا آن را در اماكن‏متعدد و حساسى بازگو كرده است، از جمله در حجه الوداع در روز عرفه، در مدينه‏هنگامى كه آخرين لحظات زندگى پر بركتش را سپرى مى‏كرد و در غدير خم، هنگام‏بازگشت از آخرين سفر حج و هنگام بازگشت از طائف.
و همين موضوع از قرائنى است كه اهميت محتواى حديث را آشكار مى‏كند.

بررسى نتايج‏حديث ثقلين

اين حديث، از يك سو، وجوب تمسك به قرآن و عمل به‏تعاليم آن را مى‏رساند و از سوى ديگر، لزوم پيروى از عترت را بيان مى‏كند.
افزون بر اين، مختصرى از آنچه از اين روايت استفاده مى‏شود، چنين است:

الف) عصمت اهل بيت و مصونيت آنان از خطا و اشتباه.

دليل اين امر كنار هم قرار گرفتن عترت و قرآن و همسنگ معرفى شدن آن دو است.
شكى نيست كه در قرآن باطل راه ندارد: «لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من‏خلفه‏».

ب) جدا نشدن عترت از قرآن

(لن يفترقا حتى يردا على الحوض) روايت‏بر اين‏واقعيت تاكيد مى‏كند كه عترت هرگز از مسير قرآن جدا نشده، سهوا يا عمداخطايى را مرتكب نمى‏شود; زيرا اگر خطا و انحراف سهوى و نسيانى در عترت راه‏داشت، عبارت «آن دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد» صحيح نبود. اگر خطا ازروى جهل يا غفلت و سهو باشد، ممكن است گناه به شمار نيايد، ولى افتراق ازقرآن خواهد بود. بر اين اساس، عبارت «حسبنا كتاب الله‏» (نيازى به اهل بيت‏نيست) نادرست است و نيز عبارت «حسبنا اهل البيت‏» (نيازى به قرآن نيست)نادرست است. ج) همراهى هميشگى قرآن و عترت كلمه «لن‏» علاوه بر نفى جدايى‏عترت و قرآن از يكديگر، رابطه و همبستگى و همراهى كتاب و عترت را جاودانه‏مى‏سازد و بر آن تاكيد مى‏كند.

د) تضمين هدايت

«ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا»; تا وقتى كه به هر دوتمسك كنيد گمراه نمى‏شويد. در حقيقت تمسك به قرآن منهاى عترت و تمسك به عترت‏منهاى قرآن سعادت انسان و گمراه نشدن او را تضمين نمى‏كند; بلكه تنهاتضمين‏كننده هدايت انسان، تمسك به هر دو است.
عبارت «فانظروا كيف تخلفوننى فيهما» نيز اين مطلب را تاكيد مى‏كند. مطلبى‏كه در روايت طبرانى: «فلا تقدموهما فتهلكوا و لا تقصروا عنهما فتهلكوا و لاتعلموهم فانهم اعلم منكم‏» با صراحت‏بيشترى بيان شده است. (17)

ه) امتياز علمى آنان

بر ديگران روايت نشان مى‏دهد كه اهل بيت(ع) در همه علوم از ديگران‏برترند: «و لا تعلموهم فانهم اعلم منكم.» بدين جهت پيامبر بر پيروى ازآنها تاكيد كرد و فرمود الحمدلله الذى جعل فينا الحكمه اهل البيت.

پى‏نوشت‏ها:

1 - احزاب، آيه‏3.
2 - بقره، آيه 25.
3 - يس، آيه 82.
4 - مائده، آيه‏6.
5 - بقره، آيه 185.
6 - سنن ترمذى 5 / 664 /13789 و مستدرك حاكم‏3 / 150 و 2 /343 و الصواعق‏المحرقه باب 11 مقصد دوم، ص 171 و مجمع الزوائد9 / 168 و جامع صفير 2 /533و تلخيص الذهبى و ينابيع الموده و تاريخ الخلفاء و ...
7 - مستدرك 2 /343 و الصواعق المحرقه باب 11 / 152; مجمع الزوائد9 / 168;جامع سفير 2 /533 / 8162.
8 - مجمع الزوائد هيثمى‏9 / 168.
9 - مستدرك حاكم‏3 / 128 و جامع كبير طبرانى و اصابه ابن‏حجر عسقلانى و كنزالعمال‏6 / 155 و المناقب خوارزمى /36 و ينابيع الموده /149; حليه الاولياء1 /86; تاريخ ابن‏عساكر 2 / 95.
10 - مستصفى 1 /136.
11 - رك: به دلائل الصدق، ج 2، ص‏303.
12 - رك: صحيح، مسلم بن‏حجاج نيشابورى، ج 4، ص‏1873 /36; خصائص النسائى احمدبن‏شعيب نيشابورى (معروف به نسائى); سنن ترمذى 5 / 662 /3786، 3788; سنن‏ابوداود و ابن‏ماجه و دارمى; الصواعق المحرقه، ص 122; مسند احمد بن‏حنبل‏3 /17،26،59 و 4 /366 و 5 / 181،189; انساب الاشراف بلاذرى 2 / 110; مستدرك،حاكم‏3 /109، 110،126، 148; اسد الغابه 2 / 12; مفاتيح السته 4 / 190 /4816; مجمع الزوائد هيثمى‏9 / 162; تاريخ خطيب بغدادى‏6 / 442; فصول المهمه‏ابن‏صباغ / 22; مناقب خوارزمى /93; ينابيع الموده قندوزى / 31; محمد بن‏على‏الصبان چاپ شده در حاشيه نورالابصار / 110; تذكره الخواص، ابن‏جوزى / 322;ذخائر العقبى محب الدين طبرى /16.
نظم درر السبطين / 331; السيره الحلبيه، على حلبى،3 / 308; نسيم الرياض‏3 /410; السيره النبويه 4 /416.
13 - تفسير فخر رازى 8 /163.
14 - الصواعق المحرقه، ص 148.
15 - حديث ثقلين را انديشمندان مذاهب اسلامى در كتابهايشان يادآور شده‏اند. ازاينرو هر كه در صحت آن ترديد نمايد راه خطا رفته است. علامه ذهبى كه در حديث‏بسيار سختگير است نتوانسته در اين حديث اشكال كند.
16 - الصواعق المحرقه، ص 148.
17 - صحيح مسلم، ج‏7، ص 121.

مقالات مشابه

بررسي تطبيقي آيه ولايت در تفاسير فريقين

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهابراهیم کلانتری, محمدرضا عبدالله‌پور

امّت وسط از ديدگاه مفسران فريقين

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهنقی غیاثی, قدرت‌الله نیازی

آیه مباهله و امامت علی علیه السلام

نام نشریهپژوهش‌های ادیانی

نام نویسندهزهرا امرایی, محمدجواد رضایی ره

مفسران اهل سنت و آيه اكمال

نام نشریهبینات

نام نویسندهمریم هرمزی شیخ طبقی

قرآن کریم و مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهعز‌الدین رضانژاد, حسین منافی